loading...
کلبه فقیری
بیکی بازدید : 13 پنجشنبه 22 اسفند 1392 نظرات (0)

زندگي حضرت ابوبكر صديق رضي الله عنه

 

چون حضرت ابوبكر رضي الله عنه اولين متهم در كودتا عليه حضرت على رضي الله عنه است نا چاريم شخصيت آن حضرت را كمى بيشتر مورد بررسى قرار دهيم و به سابقه زندگى او بنگريم شايد با يافتن حسن يا سوء سابقه جوابى قانع كننده درله و يا عليه اين ادعا بيابيم . يكى از مهم ترين دلايلى كه باعث شده تا رسول خدا حضرت محمد را خيلى دوست بداريم اين است كه ايشان در ابتداء يكه و تنها در محيط خشن مكه براى نشر اسلام و هدايت مردم متحمل زحمات فراوان و طاقت فرسائى شدند اول خديجه به ايشان ايمان آورد و سپس حضرت ابوبكر . البته اهل تشيع مى گويد دوم على بود وسوم ويا چهارم يا شايد هم پنجم ابوبكر بود قبول است زياد فرق ندارد اما اين نكته نا گفته نماند كه حضرت على در خانه پيامبر بزرگ شده بود و 8 سال داشته اما ابوبكر دوست وهم عمر ايشان بودند .ايمان ابوبكر رضي الله عنه خيلى زياد بود وآنچه را كه پيامبر مى فرمود باجان دل مى پذيرفت يك روز رسول خدا ادعا كرد كه يكشب رفته به بيت المقدس واز آنجا رفته آسمان و آسمان هفتم را هم ديده و پس در عين شب بر گشته است به زمين . ابو جهل به تمسخر اين حرف را براى ابوبكر تعريف كرد او گفت آيا محمد صلي الله عليه وآله وسلم اينرا گفته ابوجهل خنده كنان گفت (بله اين ادعاى اوست) ابوبكرجواب داد (پس راست مى گويد ) اينگونه اعمال باعث شد كه او به لقب صديق مفتخر گردد از جمله كارهاى آن حضرت كه نشان دهنده خلوص ومحبت وارادت وى نسبت به آخرين فرستاده خداست تزويج دختر 9 ساله خويش به حضرت محمد كه آنزمان 50 ساله بودند است او دختر خود را وقتى به حضرت محمد بزنى داد كه آن حضرت درنهايت ضعف بودند و خطر از هر طرف ايشان را تهديد ميكرد و در آستانه فرار از شهر و ديار خود بودند . حضرت ابوبكر در تمام سختيها شريك و يار پيامبر بودند و آنگاه كه فرمان هجرت آمد همه مسلمانان از مكه رفتند تنها حضرت محمد ابوبكر و على باقى ماندند وقرار براين شد  كه على كه خانواده متشخص ترى داشت در مكه بماند و خطر خوابيدن در جاى رسول الله را به جان بخرد و ابوبكر همراه آن حضرت هجرت كند و خطر تعقيب ددمنشان را پذيرا شود در اينجا دنباله سر گذشت ابوبكر را رها مى كنم تا اين نكته را بگويم كه اگر ما از فضايل على در اين كتاب چيزى ننوشتيم يا اندكى نوشتيم نه به آن معنى است كه اعتراف به قهرمانى على نداريم بلكه فقط به آن دليل است كه خوشبختانه در مورد اين صحابى جليل القدر با عالمان شيعه موافقيم وآنچه كه آنها بودن غلو مى گويند ، از عقايد مسلمه ما نيز هست .  بارى ابوبكر با پيامبر همراه شد و كفار به تعقيب آنان پرداختند حضرت پيامبر و يار همراهش در غار ثور ماواء گرفتند اما كفار به مدد ره يابان تا به در غار نيز رسيدند در اين اثنا ابوبكر از خطرى كه او و  پيامبر را تهديد ميكرد و قدم به قدم به آن دو نزديك مى شد حزين و غمگين شد پيامبر به او فرمود اندوه مخور كه خدابا ماست آيات قرآن ازواقعات فوق اينطور ياد ميكند .( إِلاّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَينِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يقُولُ لِصَاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَهَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَهُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)سورة التوبة آية 40 ( اگر نصرت ندهيد پيامبر را (چه باك ) كه خدا ياريش داد و پيروزش گرداند هنگامى اخراج كردند او را كافران، وقتى دومى از دو نفرى بود كه د رغار بودند وقتى كه به يار خود گفت ( غمگين مشو كه خدا باماست ) پس نازل كرد خدا آرامش را بر او و ياريش كرد به لشكرى كه نديدند آن را و  كلمه كافران را فروتر ساخت و سخن خدا همانا كه بلند وغالب است وخدا عزيز وحكيم است .) ازجمله (خدا باماست ) معلوم مىشود كه منظور پيامبر در آيه اين است كه ( اى ابوبكر خدا با من و تو ست ) و ميدانيم خدا ب اهمه است با كافرو با مسلمان مراقب همه است اما پيامبر در اينجا قصد ديگرى دارد او منظورش اين است كه ( اى ابوبكر ناراحت نباش چون خدا با من و توست ) يعنى الله با رحمتش با من و توست اگر به جاى ابوبكر حضرت على همراه پيامبر بود حتماً حالا بچه هاى كوچك شيعه اين آيه را حفظ ميكردند و كلمه ( الله معنا) ورد و شعار مذهب شيعه مى شد اما از نظر آنها بدبختى دراينجاست كه آيه درحق حضرت ابوبكر است پس بايد به طريقه اى ديگر تفسير شود پس علماى شيعه آمدند وگفتند ( ابوبكر ناقص الايمان بود زيرا ترسيد ) وبا طرفندى خاص كلمه حزن را در فارسى به ترس ترجمه كردند در حاليكه معنى درست آن درزبان پارسى حزن و غم و اندوه است و حق هم بود كه ابوبكر از شكست اسلام و پيروزى كفر و شهادت پيامبر و خودش حزين و اندوهگين شود اگر اين عيبى باشد متوجه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم هم هست زيرا ايشان هم گاهى حزين مى شدند خداوند خطاب به او مى فرمايد . ( قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يقُولُونَ ) الانعام آية 33 (بدرستكه ميدانيم كه تو را اندوهگين مى سازد آنچه كه آنها مى گويند)اما براى كسى كه حزن را به ترس ترجمه مىكند لازم است گفته شود كه اولاً ازخدا بترسد وترجمه دقيق بنمايد وترجمه را تحريف نكند وثانياً حتى ترس هم درچنين لحظات گناه نيست فرشتگان خداوند(ج) به حضرت لوط ميگويند . ( وَلَمَّا أَنْ جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطاً سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَقَالُوا لا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ ) (العنكبوت:33) (و هنگاميكه فرستادگان ماپيش لوط آمدند تنگدل و اندوهگين شد بسبت آنها فرشتگان گفتند نه بترس ونه اندوهگين شو ما ترا نجات ميدهيم .) باقران جوابشان را داديم شايد گردن به حق فرود آرند . ابوبكر درمدينه نيز خدمات درخشانى انجام داد ودر كليه جنگها همراه پيامبر بود اول ايمان آورد وبعد هجرت كرد پس جهاد نمود وبه حق مشمول اين آيات است ( الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَهٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ ) سورة التوبة 20ـ22 (  كسانيكه ايمان آوردند وهجرت كردند وجهاد نمودند با مال وجان درراه خدا آنها داراى مرتبه اى بلند تر در نزد خدايند وآنها پيروز شدگان هستند خدايشان به آنها بشارت رحمت و خشنودى و باغهاى بهشت را ميدهد كه در آن نعمت جاودان مقيم هستند و خدا در نزد او پاداش بزرگ است .) ابوبكر علاوه بر اينها انفاق نيز مى نمود وقتى يكى از فاميلهاى فقيرش كه هميشه مورد لطف او بود و از او كمك مالى در يافت ميكرد عليه عايشه در ماجراى غوغاى منافقان شايعه پراكنى كرد ابوبكر قسم خورد كه ديگر به او كمك نكند اما اين آيات نازل شد . ( وَلا يَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَالسَّعة أَنْ يؤْتُوا أُولِي الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلْيعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ) (النور:22 ) (و نبايد كه قسم بخورند دارندگان مال مكنت از شما به اينكه به خويشاوندان و فقيران و مهاجران راه خدا چيزى ندهند بايد كه عفو كنند و در گذرند آيا دوست نداريد كه خدا از شما بگذرد و خدا غفور و رحيم  است) ابوبكر وقتى اين آيه را شنيد . (الاتحبون ان يغفرالله لكم) ( آيا دوست نداريد كه خدا شما را بيامرزد ) گفت : چرا دوست داريم كه خدا مرا بيامرزد پس به كمك خود ادامه داد تامشمول رحمت خدا شود. 

او در جنگها از جان مايه ميگذاشت فرزند كافرش در جنگ در صف كفار بود بعدها كه مسلمان شد به پدرش گفت ( پدرجان در يكى از ساعات جنگ در پشت تو قرار گرفتم اما رحمت پدر فرزندى مانع ازحمله من به توشد ) ابوبكر فرمود ( به خدا اگر من در چنان موقعيتى بودم به تو رحم نمى كردم ) او از مال خود نيز در راه پيشرفت اسلام گذشت . در روزهائيكه پيامبر بيمار بودند بيماريى كه منجربه رحلت حضرت شد اين ابوبكر بود كه به امر رسول خدا پيش نماز مردم شد . پس از وفات آن حضرت نيز سكان كشتى طوفان زده اسلام در دستهاى پر توان و پر تدبير ابوبكر قرار گرفت و با آنكه مدت خلافت ايشان كوتاه بود اما با اين و جود كارنامه درخشانى از ايشان باقى ماند. مدعيان نبوت و مرتدان را از بين برد و به مرزهاى ايران و روم لشكر كشيد و طعم شكست را به ابر قدرتهاى زمان خود چشاند و چون در جنگ با پيامبران دروغين خيلى از حافظان و قاريان قرآن شهيد شدند ابو بكر احساس خطر كرد و دستور جمع آورى قرآن را صادر كرد و اين نيز از جمله كارهاى عظيم آن حضرت است . خدايش درجه بلند عطا فرمايد آمي

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 18
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 20
  • بازدید ماه : 20
  • بازدید سال : 37
  • بازدید کلی : 571